پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…
ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم
سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…
اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به
وضوح حس می کردیم…
ادامه مطلب
✿˙·٠•man manam to toyi•٠·˙✿دیوانه می گوید:((من آبراهام لینکلن هستم.))فرد عصبی می گوید:((کاش من ابراهام لینکلن بودم.))و آدم سالم می گوید :((من منم ،تو تویی)) فردریک پرلز |
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم… ادامه مطلب در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه میکردند. ادامه مطلب
کودکی ده ساله که دست چپش در حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود،برای تعلیم فنون رزمی جدو به یک استاد سپرده شد.پدر کودک اصرار داشت از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد! استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند!... ادامه مطلب
پیرمردی٬تنها در روستایی زندگی می کرد.او قصد داشت مزرعه ی سیب زمینی خود را شخم بزند٬اما کار بسیار سختی بود و تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان به سر میبرد. پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت خود و مزرعه را برای او توضیح داد:... ادامه مطلب جینی دختر کوچولوی زیبا و باهوش پنج ساله ای بود که یک روز که همراه مادرش برای خرید به مغازه رفته بود، چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش 5/2 دلار بود،چقدر دلش اون گردنبند رو می خواست.پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که اون گردن بند رو براش بخره.
ادامه مطلب |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |